آیا تا به حال به این فکر کرده‌اید که چه چیزی یک محصول موفق را نسبت به سایر محصولات، متمایز می‌کند؟

به محصولات موردعلاقه‌تان فکر کنید که چگونه زندگی را برایتان راحت‌تر می‌کنند و چقدر برایتان مفید بوده‌اند. پشت عظمت این محصولات، نگرشی به اسم “تفکر محصول” نهفته است. این روش شامل درک عمیق نیازها، خواسته‌ها و نقاط درد کاربران، سپس تبدیل آن دانش به راه‌حل‌های نوآورانه است.

در این پست در مورد “تفکر محصول” و تفاوت آن با “تفکر طراحی” بیشتر صحبت می‌کنیم.

تفکر محصول چیست؟

تفکر محصول چیست؟

تفکر محصول روشی برای تفکر در مورد محصولاتی‌ست که بر روی کاربر تمرکز دارد و در واقع یک روش حل مسئله برای ایجاد راه‌حل‌های ارزشمند برای حل مشکلات کاربر است. این روش روی درک نیازها و خواسته‌های کاربران تمرکز دارد و سپس هدفش ارائه محصولاتی‌ست که این نیازها را برآورده می‌کند.

افرادی که از روش تفکر محصول استفاده می‌کنند، دائماً یاد می‌گیرند و تکرار می‌کنند و همیشه به دنبال راه‌هایی برای بهبود محصولات خود هستند.

یکی از اهداف اساسی تفکر محصول، اولویت دادن “ارزش” به “ویژگی” است. به جای گفتن «این خوب است. مشتریان آن را دوست خواهند داشت،» تفکر محصول تیم‌ها را مجبور می‌کند بپرسند: «آیا این مشکلی را حل می‌کند؟ آیا مشتریان از آن استفاده خواهند کرد؟ آیا برای مشتریان و سازمان ارزشمند است؟»

تفکر محصول برای گسترش چرخه عمر محصول بسیار مهم است زیرا تیم‌های محصول، مشکلات جدید، کاربران و بازارهای جدید را بررسی می‌کنند.

برخی از اصول مهم تفکر محصول عبارتند از:

  • طراحی کاربر محور: تفکر محصول، کاربر را در مرکز همه کارها قرار می‌دهد. در این روش، افراد تحقیقات کاربر را برای درک نیازهای کاربر و نقاط درد انجام می‌دهند و از این اطلاعات برای تصمیم‌گیری در مورد محصول استفاده می‌کنند.
  • بهبود مستمر: متفکران محصول هرگز از وضعیت موجود راضی نیستند. آن‌ها دائماً به دنبال راه‌هایی برای بهبود محصولات خود از طریق ویژگی‌های جدید، رفع اشکال‌ها یا بهبود تجربه کاربر هستند.
  • همکاری: متفکران محصول از نزدیک با سایر تیم‌ها برای ایجاد محصولات موفق همکاری می‌کنند. تیم‌ها متشکل از بخش‌های مختلف مانند مهندسی، طراحی و بازاریابی خواهند بود. آنها آماده بازخورد هستند و همیشه مایل به همکاری با دیگران برای دستیابی به بهترین نتیجه ممکن هستند.

تفکر محصول برای هرکسی که می‌خواهد محصول موفقی خلق کند یا در زمینه مدیریت محصول، طراحی یا مهندسی فعالیت داشته باشد، ضروری است.

تفاوت تفکر محصول و تفکر طراحی

تفکر محصول یک روش همه جانبه برای درک کاربران، درک بازار، رقبا، اهداف تجاری و سایر عوامل تأثیرگذار است. هنگامی که یک سازمان محصول جدیدی را طراحی می‌کند، تیم مدیریت محصول از تفکر محصول برای درک مشکل و تصمیم گیری در مورد چگونگی حل آن با استفاده از فناوری استفاده می‌کند.

تفکر طراحی بیشتر کاربر محور است و بر حل یک مشکل خاص کاربر تمرکز دارد. در جایی که تفکر محصول، تعریف می‌کند که چه چیزی بسازیم، تفکر طراحی، تجربه کاربر و حل مسائل کاربردی خاص در یک محصول را در نظر می‌گیرد.

بزرگترین همپوشانی بین این روش‌ها این است که کاربران و مشکلات کاربر را در اولویت قرار می‌دهند. وجه تمایز اصلی‌شان، این است که تفکر محصول یک طرز فکر گسترده است که عوامل و پیچیدگی‌های متعددی را در بر می‌گیرد، در حالی که تفکر طراحی تمرکزش بر روی تجربه کاربری است.

مزایای تفکر محصول چیست؟

در ادامه برخی از مزایای کلیدی تفکر محصول برای سازمان‌ها را بیان می‌کنیم:

  • افزایش موفقیت محصول: وقتی سازمان‌ها نیازهای کاربران را در اولویت قرار دهند، احتمالاً محصولاتی را که کاربران می‌خواهند و به آنها نیاز دارند توسعه می‌دهند. این کار می‌تواند منجر به افزایش فروش، افزایش سهم بازار و رضایت مشتری شود.
  • کاهش هزینه‌های توسعه محصول: تفکر محصول می‌تواند به سازمان‌ها کمک کند تا از ساخت ویژگی‌هایی که کاربران به آن‌ها نیاز ندارند یا نمی‌خواهند، اجتناب کنند. این مورد می‌تواند هزینه توسعه را کاهش دهد و زمان بازاریابی را کاهش دهد.
  • بهبود رضایت مشتری: با درک نیازهای کاربران، سازمان‌ها می‌توانند محصولات کاربر پسندتری ایجاد کنند که انتظارات کاربران را برآورده کند. این مورد می‌تواند منجر به افزایش رضایت مشتری، وفاداری و تبلیغات دهان به دهان شود.
  • افزایش سهم بازار: هنگامی که سازمان‌ها محصولاتی را توسعه می‌دهند که نیازهای کاربران را برآورده می‌کند و از رقبا متمایز می‌شود، می‌توانند سهم بیشتری از بازار به دست آورند که این منجر به افزایش درآمد می‌شود.

تفکر محصول یک رویکرد عملی برای توسعه محصول است که می‌تواند به سازمان‌ها در تولید محصولات موفق، بهبود رضایت مشتری و افزایش سهم بازار کمک کند.

فرآیند تفکر محصول

فرآیند تفکر محصول یک چرخه تکراریست، به این معنی که فرآیند یادگیری و بهبود مستمر است.

در ادامه فرآیند و مراحل تفکر محصول را با هم مرور می‌کنیم:

مشکل

مدیران محصول کار را با شناسایی مسئله شروع می‌کنند. این مرحله مشابه مرحله همدلی و تعریف چالش (مرحله اول و دوم) در فرآیند تفکر طراحی است، اما برای درک بازار و رقبا به چیزی فراتر از کاربران می‌نگرد. تیم‌های محصول یک مشکل کاربر را شناسایی کرده و آن را از منظرهای متعدد تجزیه و تحلیل می‌کنند تا ارزش حل این مشکل را تعیین کنند.

دو ابزار کلیدی تحقیقاتی وجود دارد که تیم‌های محصول برای تعریف مشکل استفاده می‌کنند:

  • پرسونای کاربر: درک کاربرها، انگیزه‌ها، عادات، محیط و مشکلات آنها
  • JTBD  یا Jobs To Be Done : تکنیکی برای تجسم بازارها، مشتریان، نیازها، رقبا و بخش‌های مشتری از دیدگاه‌های متعدد برای شناسایی راه‌حل‌های نوآورانه

دو تمپلت و قالب مختلف وجود دارد که تیم‌های محصول به وسیله آن می‌توانند مشکلات را برای سهامداران تعریف کنند.

قالب پایه:

  • توضیح مشکل یا نقطه درد
  • سازمان چگونه این مشکل را حل خواهد کرد؟
  • KPIها یا معیارهای شاخص موفقیت چه هستند؟

قالب پیشرفته:

  • مشکل چیست؟
  • روی چه کسی اثر می‌گذارد؟
  • چرا این مشکل اهمیت دارد؟
  • این مشکل کجا اتفاق می‌افتد؟
  • این مشکل چه زمانی اتفاق می‌افتد؟
  • چگونه می‌توانیم این مشکل را حل کنیم؟

فرصت

سپس، تیم‌های محصول ارزیابی می‌کنند که چگونه می‌توانند مشکل را حل کنند و این، چه معنایی برای سازمان و کاربرانش خواهد داشت، از جمله سایز فرصت و بازگشت سرمایه.

آنها همچنین به فرصت بازار نگاه می‌کنند و اینکه چگونه حل این مشکل ممکن است باعث افزایش سهم بازار شود یا مشتریان جدیدی جذب کند.

در حین ارزیابی فرصت، تیم‌های محصول ممکن است نمونه‌های اولیه یا پروتوتایپ‌ها را برای آزمایش ایده‌ها و فرضیه‌ها بسازند.

راه حل

در نهایت، مدیران محصول باید نتایج را تجزیه و تحلیل کنند و تصمیم بگیرند که کدام راه حل مشکل را بهتر حل می‌کند. آنها باید عوامل متعددی را در نظر بگیرند، از جمله:

  • بازگشت سرمایه احتمالی
  • محدودیت‌ها – از جمله محدودیت‌های مالی، منابع انسانی و فنی
  • چگونه حل این مشکل با نقشه راه محصول فعلی مطابقت دارد
  • آیا این محصول جدید با اهداف سازمانی همخوانی دارد؟

تفکر محصول به معنای درک خواسته‌های کاربران و ایجاد محصولاتیست که نیازهای آنها را برآورده می‌کند. این یک رویکرد عملی است که به کسب‌وکارها کمک می‌کند تا رضایت مشتری را بهبود بخشند و مزایای معناداری را ارائه دهند. بنابراین، آیا آماده پذیرش آن و کشف مهارت‌ها و ابزارهایی هستید که می‌تواند محصولات شما را موفق کند؟

از همین نویسنده: